هر گونه تربیتى که با دست خودم تحقق نگیرد و با انتخاب من همراه نباشد، در واقع مسخ کردن من و نفى کردن من حساب مىشود.
و این است که تربیتهاى تلقینى و تقلیدى و تحمیلى و سنتى ارزش نخواهند داشت، حتى ضد ارزش هستند و عامل نفى انسان و آخر سر هم باعث عصیان و طغیان او. این درست نیست که دیدههاى خود را نقّالى کنیم و از عشق خود حرف بزنیم و یا دیگران را بغل کنیم و یا بر یقین خود پافشارى کنیم و سوگند بخوریم؛ چون یقین هر کس در درون اوست،به دیگران نمىرسد.
مگر هنگامى که نشان بدهیم که چگونه و از کجا به این یقین رسیدهایم و به این روش دست یافتهایم و با چه کلیدها و ملاکهایى حرکت کردهایم.